قالب مهدی

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

دلم می خواهد برایت عاشقانه بنویسم :

می خواهم از آمدنت بگویم .. از رسیدنت ..

از پایان شب های بلند غیبتت ...

عشق من : آرزو می کنم روزی بیایی و در حضورت

برایت جشن آغاز امامت بگیرم

مولاجان ... بیا ببین : هنوز که نیامده ای ،

بزمی عاشقانه آراسته ام برایت تا قدم بر خانه ام بگزاری و

کلبه ام را به نور وجودت مُنور کنی عزیز ..

در بالای مجلس برایت جایگاهی تدارک دیده ام

که همیشه به یادت خالی می ماند ! راستی چرا نمی آیی ؟

میهمانانم هر سال در جشن امامتت سراغت را از من می گیرند

که آقایم کجاست ؟

چرا دیر کرده ! چرا به میهمانی خودش نرسیده ؟ ... !

نمی دانم جانِ مهدی : جوابشان را چه بگویم ؟

اما با لبخندی به یاد آمدنت به آنها می گویم در راه است ... :

آقایم در راه مانده ، میرسد ... !

بیا ببین آقاجان : برای هدیه به میهمانان مجلست

از جمکرانت - نقش - خانه ات را آورده ام

تا با دیدن خانه ی آسمانی ات به یادشان بماند

که برای آمدنت دعای فرج بخوانند ... 

گر شد به میهمانی ام بیا مولاجان :‌ قول رسیدنت را داده ام ..

لااقل سَری به بزم عاشقانه ام بزن مولاجان :

 شادمانه هایم برایت دلتنگ اند ..

  • ali bahar